my daughter

Lilypie 3rd Birthday Ticker

Wednesday, August 09, 2006


دوباره سلام . من روز سه شنبه رفتم خونه خاله فرانك . چون جشن تكليف مهديه بود و همه اونجا بودن ولي خيلي شلوغ بود و من خوابم ميومد . براي همين كلي كلافه شده بودم . ديروقت بود كه برگشتيم . منهم صبح روز بعد تا ساعت 11 خوابيدم . به به چه كيفي داد بعد هم مامان برد دوش گرفتم و اومدم كلي با مامان و پدر بازي كردم . راستي ديروز روز پدر بود و منهم براي پدر يه كادو خريده بودم كه بهش دادم و اونم كلي كيف كرد . عصر هم رفتيم خونه حميد و اونجا اونا ديدن كه من سجده كردن هم ياد گرفتم . ( از نظر اونا كلي بزرگ شدم .) نميدونم چرا اينقدر شيطنت مي كردم . وقتي هم مامان بهم مي گه موش شو شكل خودم عين موش مي كنم و مامان كلي ذوق مي كنه . منهم ياد گرفتم وقتي مي خوام به لب تاپ دست بزنم و نميذارن خودمو موش مي كنم وقتي كه حواسشون پرت مي شه زودي دست مي زنم . من خيلي خوشم مياد كه سوار لب تاپ بشم ولي پدر نمي ذاره وهي مي گه اين ابزار دست منه . ديشب هم بعد از خونه حميد با عمو مجتبي و پدر رفتيم امامزاده صالح و بعد هم بستني و كلي ددر بازي و من ديگه توي ماشين غش كردم . ولي امروز صبح زود پاشدم و اومدم خونه ماماني . ولي دوباره توي ماشين خوابم برد . آخ جون فردا هم تعطيله و من كلي مي خوابم .

<< Home