my daughter

Lilypie 3rd Birthday Ticker

Saturday, September 30, 2006

سلام . دوست جوناي خوبم . من دوباره با شيطنت كامل اومدم . اول بگم كه روز بروز دارم از مامانم دل مي برم اونم از نوع بدجورش . اولا" كه شديدا" علاقه دارم با تلفن صحبت كنم اونم در حين راه رفتن و اونم طولاني و براي خودم شماره مي گيرم و بماند كه اون بنده خدائي كه شمارشو مي گيرم چه مي كشه . بعد هم اينكه چشمتون روز بد نبينه ما روز پنج شنبه خونه خاله نسرين مهمون بوديم و اونجا بنده كلي مورد لطف اين محمد مهدي شيطون قرار گرفتم و خودمم هم كلي شيطنت كردم و نهايتا" اين شد كه كلي گريه كردم و صدام گرفت . ديروز هم از صبح كه پا شدم هي گفتم ددر ( با فتحه ) . من يه سري لباس دارم كه برام كوچيك شده و مامانم جمع كرده و توي يه كيسه گذاشته و من نمي دونم چه جوري رفتم پيداش كردم و از توش يه تاپ و يه شلوارك انتخاب كردم و آوردم دادم تا مامان تنم كنه . ( دقت كنيد كاملا" با دقت تاپ و شلوارك رو انتخاب كرده بودم ) مامانم كلي هيجان زده شده بود و وقتي تنم كرد رفتم سمت در و گفتم بييم يعني همون بريم . مامان ديگه داشت غش مي كرد و موفق شدم چون بعدش با بهزاد و حميد كه من هردوشونو دوست دارم رفتيم پارك و من كلي تاب و سرسره بازي كردم . در ضمن يه گيتار هم دارم كه ميارم ميذارمش و آهنگشو ميذارم و دست ميزنمو مي چرخم تا آهنگ تموم شه و دوباره . ديروز مامان آويزونش كرده بود و من با كلي مكافات دستمو دراز مي كردم و آهنگشو مي زدم و تا ميومدم دست بزنم تموم مي شد . مامانم هم فهميد و منو از اين مهلكه نجات داد . بايد برم پيش حسين جونم تا آواز خوندن هم يادم بده يه وقتي استعدادم كور نشه . راست مي گم من استعداد زيادي توي آواز خوندن دارم . يه چيزه ديگه هم كه باعث مي شه مامانم كلي دلش بره طرز صدا كردنمه همچين مامان صداش مي كنم و تا برمي گرده شروع مي كنم الكي يه چيزائي مي گم . آخه دوست دارم مامانم تمام توجهش به من باشه . حالا اگه اين عين خودخواهيه خوب باشه . در ضمن به توپ هم مي گم پوت . كدومش درسته ؟ و يه سري حيوون مثل ببعي و گاو و پيش و هاپو رو خوب مي شناسم و صداشون رو هم بلدم . دارم اجزاي صورت رو هم ياد مي گيرم . فعلا" تا جائي كه يادم ميومد گفتم . اگه چيزي يادم اومد دوباره ميام . فعلا" باي باي

<< Home