my daughter

Lilypie 3rd Birthday Ticker

Tuesday, February 13, 2007

هيجده ماهگي

سلام به همه دوستاي خوبم كه اينقدر مهربونن و تند تند بهم سر ميزنن . من امروز هيجده ماهه شدم . مامانم توفكرشه كه برام يه تولد كوچولو بگيره و منو آتليه ببره . اگه دوباره زير قولش نزنه . ديروز رفتم چكاب ماهيانه كه دكتر خودم نبود رفتم يه دكتر ديگه ولي چشمتون روز بد نبينه اونقدر بد معاينه م كرد كه خدا ميدونه و منم تا دلم ميخواست گريه Scientistكردم وقتي هم كارش تموم شد زودي بهش گفتم آقا باي باي .
Mommy & Baby امروز صبح هم رفتم واكسنمو زدم ولي زياد گريه نكردم . بعد هم رفتم خونه خاله نسرين .
چند روز پيش هم با بهزاد و حميد و پدر و مامان رفتيم دنياي بازي . البته من فقط تابشو سوار شدم ولي كلي خوشم اومده بود كه اونجا اينهمه بچه هست . همچين هم روي تاب نشسته بودم كه انگار روي تخت سلطنت نشستم . ديگه تقريبا" هرچي رو بهم بگن بلدم . چند روز پيش ببعيم گم شده بود هي رفتم اومدم و گفتم مامان ببعي نيست و دوباره ميگشتمو همينو مي گفتم . يه شب هم نصفه شب بلند شدم و آب خوردم و خيلي رسمي اومدم رفتم رو يتخت مامانم خوابيدم . انگار كه از اول اونجا خوابيده بودم . زود هم به مامانم مي گفتم پتو كه روم بكشه و مامانم هم همينطوري نگام ميكرد . باورش نميشد كه من راحت بگيرم بخوابم . الان تا يه كاري مي كنم كه فكر كنم كسي ناراحت شده زودي مي گم آقا ببخشيد . در مورد آره و بله گفتن هم هر چي ازم ميپرسن اول مي گم آره ولي بعدش خودم زود درستش مي كنم مي گم بله ولي نميدونم چه اصراري دارم كه حتما" اون آره رو قبلش بگم . ديگه اسم حيوونا و صداهاشون و ميوه ها رو هم با عكساشون خوب بلدم و اما يه مشكل جديد : خيلي بد غذا ميخورم . الان چند روزه به زور بايد بهم غذا بدن و اونم فقط چند قاشق . خودم هم نميدونم چي شده ولي اينطوريه ديگه
راستي يه سوال : مامانم دنبال يه مهد خوب دوزبانه ميگرده كسي سراغ داره ؟ لطفا" مامانمو راهنمائي كنيد بي زحمت .
راستي من توي هيجده ماهگي 82 سانت قد و 11 كيلو وزنم بوده . اينا رو نوشتم مامانم بعدها يادش نره آخه معلوم نيست من كارت واكسن رو سالم نگه دارم







<< Home