my daughter

Lilypie 3rd Birthday Ticker

Saturday, June 02, 2007

سوار دوچرخه حميد جون جون
پارك نياوران - چرا من نميتونم برم پيش اين ني ني ها كه دارن ميچرخن ؟

اگه گفتي دارم كجا ميرم ؟
اينم منه سرو ته - محصولي از حميد جون

. از پست قبلي معلوم بود كه با اون آب بازي كه كاملا" هم ناگهاني اتفاق افتاد - يعني قرار نبود برم توي آب ولي يهو منو گذاشتند زمين يعني توي دريا - من حسابي مريض ميشم و كارم به تب ولرز حسابي و نهايتا" خوردن شربت بستني - همون ـموكسي سيلين كه عين بستني آب شده است - افتاد و البته الان ديگه بهترم . خداروشكر
توي اين يك هفته هم به دليل مريضي حسابي لجباز شدم و غذا هم تا پنج شنبه اصلا" نميخوردم كه پنج شنبه با ديدن ميگوهاي دست پخت مامان كه عاشقشونم روزه مو شكوندم و يه عالمه ميگو خوردم . مامانم هم جايزه ش منو برد پارك نياوران البته با عمو مجتبي و مونا و حميد و حسابي هم خوش گذشت . مامانم از يكماه پيش شروع كرده بود باهام حروف الفبا رو كار ميكرد و يواش يواش ياد ميگرفتم و ميومدم جلو ولي از وقتي مريض شدم ميخونم الف ب Spaz پ ت ث 4 5 6 و ... مامانم مونده حالا باهام چكار كنه

روز جمعه هم رفتيم خونه مادرجون كه من هنوز بعضي وقتها بهش خاله ميگم و بعدش خونه حامد و با ني ني حامد يه ذره بازي كردم . آخه اون هنوز كوچولوئه و تا بهش دست ميزني همه ميگم نه نه نه . ولي اون يه داد سر من زد كه تا چند دقيقه از جام تكون نميخوردم . راستي من به خاطر علاقه اي كه به حميد دارم اصلا" دوست ندارم با كسي حرف بزنه و هروقت داره حرف ميزنه من هي صداش ميكنم كه به من نگاه كنه ولي ديروز ديگه طاقت نياوردم و وقتي هي صداش كردم و حواسش به من نشد منم داد زدم كه حميد صحبت نكن . مامانم و پدر و حميد اونقدر از اين Blushy 2 جمله من تعجب كردن كه چند دقيقه مات نگام كردن Shocked و البته منم كمي خجالت كشيدم .







<< Home