my daughter

Lilypie 3rd Birthday Ticker

Saturday, June 09, 2007


سلام .

من دوباره اومدم . اين هفته مامانم خيلي كمتر سركار رفت . البته پدر هم همينطور . البته فكر كنم موقت بوده . مامانم از اون دفعه كه شمال رفتيم و من مريض شدم حسابي چشمش ترسيده بود و به همين دليل با تمام پيشنهادات شمالي توي تعطيلات مخالفت كرد و موند خونه . البته من كه كلي خوش به حالم شد چون حميد و عمو مجتبي اومدن خونه مون . و حسابي هم پارك رفتيم . چهارشنبه هم مامانم اومد سركار و منهم رفتم مهد كودك .

من از بغل مامانم بغل هيچ كسي نميرم و اصولا" اولش كه هر كسي رو مي بينم حسابي خجالت ميكشم . ولي دو دفعه است كه تا مربي Shocked مهدمو مي بينم ميپرم بغلش و بلافاصله با مامانم باي باي مي كنم و مامانم هم از تعجب اين شكلي ميشه
ديروز ظهر توي خونه خواب بوديم و من بلافاصله از زماني كه از خواب بيدار شدم تا شب يه ريز ميگفتم : ايول ايول داش مهدي رو ايول و البته چون شب رفتيم خونه عمو مهدي - دوست پدر - ديگه ميگفتم : ايول ايول عمو مهدي رو ايول . مامانم مونده بود اين ديگه چيه كه فاطمه جون زن عمو مهدي گفت مال فيلم اخراجيهاست و مامانم بنده خدا هنوز مات و مبهوت مونده كه خوب من اين فيلم رو كجا ديدم كه حالا بخوام ياد بگيرم .

متاسفانه جريان پوشك هم فعلا" منتفي شد چون من كه ياد گرفته بودم و موقع دستشوئي ميگفتم بعد از مريضي كه داشتم ديگه وقتي مامانم پوشك نمي كنه من با كمال بي ادبي كارم رو ميكنم و بعدش هم ميگم نه اشكال نداره پوشك داري . خوب به من چه من كه داشتم ياد ميگرفتم ولي هي پوشك ميشدم و هي از پوشك ميگرفتنم و هر موقع پوشك داشتم و اعلام ميكردم كه باباجان من بايد برم دستشوئي . ميگفتن نه اشكال نداره پوشك داري . خوب منم ياد گرفتم .

بابت دوستاني كه پرسيده بودن حميد كيه ؟ حميد يكي از دوستان پدر هست كه شديدا" منو دوست داره و منهم تنها كسي هست كه وقتي هست ديگه هيچ كسي رو نميشناسم .









<< Home