چند تا از عكسهاي عروسي ديشب
سلام به همه دوستاي خوبم .
يه شعري هست كه يه ني ني يه مثل خودماها ميخونه كه ميگه :
اگه منو دوستم داري همين حالا بگو
اينو حفظ شدم - خدا ميدونه كجا ؟ - و همه ش دارم زير لب ميخونم ولي تا بهم ميگن بلند بخون يه ذره ميخونم و بعد ميگم : اي ول اي ول عمو مهدي رو ايول . ولي اگه حواسم نباشه خيلي موقع ها بلند ميخونم .
تازگيها تمام سفارش شام از طرف منه . يعني تا مامانمه ميگه امشب شام چي بخوريم زود سفارش ميدم كه يه وقت عقب نمونم . يه شب پيتزا . يه شب كالباس و يه شب پلو گوجه كباب . و ..... همه ش هم بايد اجرا بشه وگرنه ......هيچي هرچي بدن ميخورم.و
يه شب كه يه ذره خوابيده بودم بعد از 5 دقيقه بلند شدم و گفتم مامان پاشو بريم صوسانه بخوريم . مامانم هي تصميم داشت منو قانع كنه كه الان شبه و هنوز صبح نشده كه صبحانه بخوريم كه من خوابم برده بود . و
ديشب عروسي بوديم و داشتيم از پله ها ميرفتيم بالا مامانم گفت پله ها رو بشما بريم بالا و من شروع كردم :
one - two - three - four
مامانم بنده خدا هاج و و اج مونده بود ديم داره تعجب ميكنه گفتم باشه چهار و الي آخر . خسته شدم از بس مامانم پرسيد از كجا ياد گرفتي .
علاقه شديدي به بوس كردن مامانم دارم و البته وسطاش گازش ميگيريم و وقتي داد مامانم درمياد ميگم : مامان چي شد ؟