ديروز كه داشتيم از مهد برمي گشتيم آقا پليسه جلومونو گرفت و بهرحال بعد از چند دقيقه كه راه افتاديم گفت مامان پليس چكار داشت . مامان گفت : داشت بهمون تذكر ميداد كه بچه خوبي باشيم
نازنين فاطمه : مامان تهديد نكن . مامان تهديد نكن
فهميديم كه مهد كودك فوائد بسياري دارد .
ديشب كمي خسته از رانندگي و جستجو در خيابان به خانه رسيديم . عسلي خانم سر پله ها منتظر مامان بود و تارسيدم گفت : مامان خسته شدي ؟ الهي بميرم
خوب معلومه چي شد تمام خستگي مامان دود شد رفت هوا .
الان چند وقته تا يه چيزي ميشه ميگه مامان ببخشيد . مثلا" مامان ببخشيد شيطون گولم زد ديوارو نقاشي كردم و يا مامان ببخشيد عروسكامو ريختم شما ناراحت شدي .
من همچنان در خانه بدون پوشك و در كمال نظافت ميگردم ولي توي مهد هنوز نه
قرار از اين مهد رفتن هم كنسل شد و حضور در مهد مه گل مستدام است . پس مامان ديبا و پرند عزيز من همچنان هستم تا شما بياي و بهت نخندم.