به به چه نازن . منم كلي شيطون شدم و همه از دستم عاصي شدن يعني اصلا" نميذارم . مامانم تا يه دقيقه مي شينه دستشو مي گيرم و بلندش مي كنم كه بياد بريم اتاقم كه باهام بازي كنه . ديروز هم مامان منو برد پارك و كلي بازي كردم ولي مگه تاب رو ول مي كردم . شعرش رو هم بلدشدم وهي مي خوندم . اونم اينجوري : تاتاععاسي . كلي مامانم قربون صدقه م رفت . تا يه خانمي هم مي ديدم مي گفتم آنوم . و آقا رو هم يه طوري صدا مي كردم انگار يه عالمه كار باهاشون دارم . بعدش هم رفتيم خونه حميدينا و منم اونجا رو به هم ريختم و اونقدر شيطوني كردم و راه رفتم كه بيا و ببين . به حاج خانوم هم مي گفتم مامان و كلي ذوق كرد
خوب فكر كنم ديگه خيلي از اينا استفاده كردم . من ازون كوچولوهاش مي خوام